ایران اما تاریخ استقلال و تاسیس ندارد، بلکه از ابتدای شکلگیری عقلانیت و ایده دولت ایران وجود داشته است. فلات ایران جغرافیای منحصر به فردی شکل داده است که قلمرو جماعتهای یکجانشین و متمدن ایران بزرگ فرهنگی شد. حتی حملههای ویرانگر از اسکندر تا چنگیز از استیلای بنیامیه و بنیعباس تا دو بار اشغال سراسری در جنگ جهانی اول و دوم نتوانست مولفههای ملی ایران را از بین ببرد. ایران محکوم به استقلال و داشتن فرهنگ ملی مجزا است. این فرهنگ توسط رودکی، ابن مقفع، فردوسی، سهروردی، حافظ، نظامالملک، خواجه نصیرالدین طوسی و... تداوم یافته است. مرزها، شهروندان، نهادهای حکومتی، سبکهای مملکتداری، زبان فارسی، اساطیر باستانی، آیینها و جشنهای ملی و... در تاریخ تداوم یافته است. نخبگان و کارگزاران حکومتی نقش تعیینکنندهای در حفظ و تداوم ایران داشتهاند و با شکلدهی به ستونهای خراسان، اصفهان، تبریز، خوزستان، کردستان و... سقف ایران را همیشه برافراشتهاند. ایران از زمان تاسیس ایده مملکتداری کثرت در وحدت بوده است به نحوی که نیازی به ناسیونالیسم در دوره جدید نداشته است. هیچ قومیتگرایی و نسلکشی در ایران روی نداده و ایران در جان ملت قرار گرفته است.
محلیگرایی گونهای غریزه طبیعی است که اگر بر آگاهی ملی استوار نشود به جای آنکه از تکثر موجود ستونی برای سقف کشور بسازد تبدیل به سنت قومیتی و فرقهای خواهد شد. روایتهای سنتی امکان چرخش سیاستگذاریها به سوی فرقهگرایی را فراهم میکنند و در این میان با توجه به محور قرار دادن اقوام و طوایف شاخصهای دولت- کشور ملی را تضعیف میکنند. روایتهای مدرن نیز با خوانش سطحی و آرمانگرایانه از دموکراسی به سمت کثرتگرایی و نسبیتهای اخلاقی حرکت میکنند و برای جمعآوری رای شهروندان شکافهای قومیتی را افزایش میدهند. تجمع فرقهها و قومیتها توانایی توسعه به سبک محلیگرایی را افزایش میدهد. محلیگرایی به سمت نژادپرستی و سطوح فردی سیاستگذاری سوق پیدا میکند و آنچه تباه میشود کشور، دولت و ملت ایران است. کاملا طبیعی است که با سلاح محلیگرایی در قالب فرقه و قومیت نمیتوان در برابر امواج نقلگرای متعصب عربستان که بنیادگرایی تولید میکند و همینطور سیاستهای نژادی ترکیه که به راهزنی فرهنگی و مصادره مفاخر ایران مشغول است، به مقابله پرداخت. اسلام سده میانه براساس میانپرده ایرانی تمدنی باشکوه شکل داد که دارای موسیقی، معماری، فلسفه و اغلب دانشهای شناختهشده است. مصادره مفاخر ایران و بازنمایی نژادی و متعصبانه میراث ایرانی باعث شکلگیری خشونت و رویکردهای تروریستی در منطقه شده است. آشوب منطقه امکان بازیگری به قدرتهای بینالملل را میدهد و به همین دلیل است که روسیه، انگلیس و آمریکا با فرهنگ ملی ایران سر سازگاری ندارند و در پی کمرنگ کردن آن هستند.
باید از محلیگرایی فرقهای و قومیتی که با رویکردهای سنتی و مدرن آمیخته شده است، فاصله گرفت. برای ویران کردن، سکوت، نادانی و بیاعتنایی کفایت میکند اما نگه داشتن و ساختن دولت-کشور رنجی طاقتفرسا نیاز دارد. زبان فارسی، مرزها، ملیت، حکومت و حاکمیت کشور خط قرمز هر نظام سیاسی است و نباید در برابر خدشهدار شدن آنها بیاعتنا بود. حمایت از زبان فارسی و ترویج فرهنگ ملی ایران وظیفه مدارس، دانشگاهها و مساجد است. مدارس باید بر محور فرهنگ ایران باشند و زبان فاخر فارسی با متون اصیل آموزش داده شود. دانشگاههای مادر و بزرگ کشور باید استادان و دانشجویانی از سراسر کشور داشته باشند و همزیستی مسالمتآمیز در قالب حکومت قانون را عملیاتی و تجربه کنند. سیاستگذاری محلی در مدارس، دانشگاهها و ادارات مشکلات امنیتی برای کشور به وجود خواهد آورد. ایران به راحتی به دست ما نرسیده است و رودکی، فردوسی و جوینی برای حفظ ایده ایران، هستی و جان خود را فدا کردهاند. در غیبت شکل و محتوای ایران روایتهای بنیادگرا و نژادپرستانه نه تنها کشور، که منطقه را به تصرف درمیآورند.
*روحالله اسلامی، رئیس گروه مطالعات و برنامهریزی فرهنگی اجتماعی دانشگاه فردوسی است.
منبع: روزنامه دنیای اقتصاد