گروگان گیری ۲۹ماهه خانواده دررشت / حسین برزگر ولیکچالی (جامعه شناس)
گروگان گیری ۲۹ماهه خانواده دررشت : بحران بیگانگی اجتماعی؛ حبس سفید !
سه سال پیش، در پانزدهم دی ماه ۱۴۰۰، یک تیم حرفهای از گروگانگیران با پیشینه روابط خانوادگی در محله "یخسازی" رشت، یک خانواده ۹ نفره را به گروگان گرفتند. این گروه با استفاده از شگردهای پیچیده و فریبکارانه، اعضای خانواده را اسیر کرده و به مدت نزدیک به ۳ سال آنها را در منزل شخصیشان در منطقه "منظریه" زندانی کردند. این گروگانگیری که با اقدامات مافیایی همراه بود، باعث ترس و نگرانی شدید در منطقه شد.
ربایندگان با مدیریت دقیق و برنامهریزی شده، توانستند طی ۲۹ ماه اعضای خانواده را با استفاده از داروهای روان گردان، خواب آور و شکنجه های غیرانسانی از مسیر طبیعی زندگی منحرف کنند. این تیم با طراحی از پیش تعیینشده و هماهنگیهای سازماندهیشده، علاوه بر حبس و آزارهای جسمی و روانی، به طور سیستماتیک اقدام به انتقال قانونی اموال منقول و غیرمنقول خانواده کردند. به گونهای که هیچ شکّی در روند انتقال این اموال به نهادهای قانونی باقی نماند و انتقالات بهظاهر قانونی و بدون هیچگونه تردید صورت گرفت.
✅ موج جدید آسیب های اجتماعی
جامعه ایران در دورۀ نوین خود که مرحلهای انتقالی را سپری میکند با موج آسیبهای اجتماعی روبرو شده است. این موج، چندین سال است که در سطح کشور بخصوص استان های شمالی نیز خودنمایی کرده به گونهای که پاره ای از مناطق و محلات این استان ها به نماد بارزی از تضاد و سرگشتگی در زندگی شهری تبدیل شده است.
رهاشدن و سرگشتگی بین سنت و مدرنیته، پیدایی تضاد و تقابل بین آنها و فقدان کسی و چیزی برای مهار این احساس رهاشدگی و گمگشتگی، به ویژگی بارز این نواحی و مناطق و البته نزدشماری از خانواده ها وطبقات اجتماعی تبدیل شده است.
✅احساس تعلیق
این احساس رهاشدگی و معلق بودن، به همراه ضعف بنیان های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و افزایش نابرابری های اجتماعی که مسائلی چون خویش سالاری و سودسالاری و منزلت گرایی بدان میافزاید، سبب میشود از یک سو، «حلقۀ محرومیت» شکل گیرد و از سوی دیگر، «ناهمسازی منزلتی» باعث شود تا فقر فرهنگی- اقتصادی چهرۀ کدر خود را در این موارد به نمایش بگذارد و حاصل آن خشونت،شکنجه ،تحدید و تهدید و آزار و اذیت به روح و روان،ذهن و فکر و حیات فردی،گروهی و جمعی باشد.
✅ بحران بیگانگی و بی تفاوتی اجتماعی
تحلیل نتایج یافتههای حاصل از برخی پژوهشها که انجام شده، بیانگر آن است که مقولات و متغیرهای عدم رعایت قانون و حقوق شهروندی - ضعف ساز و کار کنترل خشم، اختلافات خانوادگی، سطح پایین اعتماد اجتماعی، تعصّب خویشاوندی و ساختار سنّتی، اعتیاد، بیکاری و محرومیت اقتصادی، احساسهای آنومی، آشفتگی، طرد اجتماعی و ناکامی منزلتی، گسیختگی و آشفتگی در خانواده، ضعف اقتدار کافی نهادهای انتظام بخش در خاتمه دادن به نزاع و خشونت، تماشای صحنههای خشونت آمیز و ازهمه مهم تر بحران بیگانگی اجتماعی.
✅خشونت مستتر
از عوامل اساسی شکل دهی به پدیدۀ نزاع پنهان و خشونت مخفی (گروگان گیری خانوادگی) درگوشه ای ازمرکزاین استان به شمار میروند.
در خصوص واقعه گروگانگیری اخیر در گیلان، هنوز ابعاد و زوایای آنها کاملاً بصورت رسمی روشن نشده و برای تحلیلی جامع از آن بایستی زوایای تاریک و نامکشوف این واقعه آشکار شود. اما نشانهها و شواهد منتشر شده از این واقعه، بیانگر آن است که برخی از متغیرهای که در پدیدآیی این خشونت مستتر و حبس سفید موثر بوده، در به وجود آوردن سایر گونه های خشونت نیز اثرگذار بوده اند.
برخی از صاحبنظران معتقدند که وابستگی و تعهد به نهادها، اشخاص و فرآیندها، اعمال مجرمانه افراد را کنترل میکند. اگر تعهد نباشد، آنها برای تخطی کردن از قانون و ارتکاب رفتار بزهکارانه آزاد هستند. لذا کاهش پیوندهای اجتماعی بین همکاران و خویشاوندان در یک سازمان یا خانواده به گسترش خشونت بین آنها دامن میزند. در این واقعه، اگر فرد یا افرادگروگانگیر پیوند قوی با سازمان و همکاران و یا هم وندان و خویشاوندان خود داشت از شکستن قواعد و معیارها، خودداری می کردند و دست به چنین خشونت هولناکی و شوک بزرگی نمیزدند.
علاوه بر فقدان کنترل اجتماعی و وجود احساس طردشدگی، ناکامی در دستیابی به اهداف نیز خشونت را به وجود میآورد. کسانی که در زندگی خود دچار ناکامی می شوند و مورد بی اعتنایی قرار می گیرند، ممکن است رفتاری پرخاشگرانه از خود نشان دهند.این نوع بی اعتنایی،تحقیر و تبعیض و بیگانگی در ساحت سیاسی،فرهنگی،اجتماعی و اقتصادی نمایان می شود.شاید یکی از دلایل کاهش مشارکت مردم در فرایند تصمیم گیری و پیدایش بی بیگانگی و ای بسا بی تفاوتی اجتماعی محصول گسست و شکاف دولت-ملت باشد.پرواضح است در واقعه اخیر نیز، مطابق شواهد برآمده از حادثه، با نوعی سرخوردگی و ناکامی منزلتی مواجه هستیم. این احساس ناکامی در دستیابی به اهداف و جایگاه مناسب و فقدان فرد یا نهادی برای پرورش مهارت حل مساله یا کاهش این احساس ناکامی، افراد این واقعه را به سوی خشونت سوق داده است.اگرچه واکنش منفعلانه و اقدام همراهانه گروگان ها حکایت از رهاشدگی و طردشدگی آنان و یا به دلیل اشتراکات دیگری باشد.
✅کاهش اعتماد لازم
یکی دیگر از موارد مرتبط با این واقعه بحث اعتماد در شکل بین فردی و نهادی آن است. اگر در نهاد یا موسسهای افراد به قوانین و مقررات و همچنین به مدیر و همکاران خود، اعتماد لازم داشته باشد، دست به خشونت نخواهند زد. سطح اعتماد پایین هم به قوانین و مقررات و هم به مدیر و همکاران از سوی ضارب، از عوامل زمینهساز این حادثه است.
جرم شناسان معتقدند که نابرابری درآمدی، هم تولید فشار مینماید و هم باعث افزایش میزان جرم میشود. به خاطر اینکه شکاف عمده بین فقیر و غنی، کینه توزی و عدم اعتماد را به وجود می آورد و چنین وضعیتی سرانجام منجر به خشونت و جرم می شود. وقتی فردی نسبت به جایگاه خود نگران است، به کسانی که از وضعیت مطلوبی برخوردار هستند غبطه، می خورد.
اگر این افراد احساس کنند که شانس کمتری در آینده برای دستیابی به آن جایگاه مطلوب خواهند داشت، احساس محرومیت کرده و ممکن است دست به رفتارهای پرخاشگرانه و مخاطره آمیز ازنوع ساختارمند بزنند و برای مدتی نسبتاطولانی اعضای یک خانواده را دربدترین و سخت ترین شرایط روحی،روانی،زیستی و معنوی قراربدهند و آنان را دریک "حبس سفید" مستقرسازند.