ارزشهای آقای فرماندار؛ امید به توسعه شهر ساری
چگونه است که کشورهایی در جهان توسعه یافته اند اما کشورهایی وجود دارند که نتوانستند بر ریل توسعه قرار بگیرند و صفت کشور های توسعه نیافته را به خود گرفتند؟ ..... بی تردید ''توسعه'' یک امر خود بخودی نیست بلکه ابزار و لوازمی را می طلبد تا این ضرورت امکان پذیر شود و بسیار طبیعی است که بدون آن لوزام ، پیشرفت به امر ذهنی و محال تبدیل خواهد شد..... در این نوشتار، هشت اصل توسعه جوامع که در گفتار آقای دکتر نوبخت فرماندار محترم ساری ''مرکز استان مازندران'' آشکار است را باز آفرینی می نمایم ، به امید آنکه به توسعه شهرمان مددی باشد.
یادداشت وارده:
ارزشهای آقای فرماندار
امید به توسعه شهر ساری
چگونه است که کشورهایی در جهان توسعه یافته اند اما کشورهایی وجود دارند که نتوانستند بر ریل توسعه قرار بگیرند و صفت کشور های توسعه نیافته را به خود گرفتند ؟
بی تردید '' توسعه '' یک امر خود بخودی نیست بلکه ابزار و لوازمی را می طلبد تا این ضرورت امکان پذیر شود و بسیار طبیعی است که بدون آن لوزام ، پیشرفت به امر ذهنی و محال تبدیل خواهد شد .
در این نوشتار، هشت اصل توسعه جوامع که در گفتار آقای دکتر نوبخت فرماندار محترم ساری ''مرکز استان مازندران '' آشکار است را باز آفرینی می نمایم ، به امید آنکه به توسعه شهرمان مددی باشد .
البته که هیچ ادعایی برای کامل بودن این بحث ندارم مضاف اینکه این قلم بسیار قاصر است تا بتواند همه منویات آقای فرماندار را پوشش دهد ولی بر این باورم که آنچه در پی می آید، هشت پایه حداقلی اما ضروری توسعه است که بدون آنها، توسعه سر انجامی نخواهد داشت .
در همین فرصت اجازه می خواهم از انتخاب آقای دکتر نوبخت به عنوان فرماندار ساری که سودای توسعه و پیشرفت مرکز مازندران را در برنامه های خود دارد بسیار خرسند باشیم و از همین وسیله به همه گروه های'' سیاسی و مدنی '' فراخوان دهم به وفاق ملی همت نمایند و در این شرایط که مردم شهرمان روزگار سختی را تجربه می نمایند امکان و فرصتی باشد تا با این همکاری بتوانیم در دفع و رفع بخشی از آلام مردم بکوشیم .
نهاد فرمانداری می تواند این همدلی و همکاری را نهادینه بسازد و بستری بشود تا کمی از درد و رنج مردم بکاهد .
گروه های سیاسی و مدنی که توسعه ساری را در همه ابعاد آن مد نظر دارند تدوین برنامه نمایند و در قالب امکانات و مقدورات امروز ، با دستور کار مطالبه محور به اطلاع دفتر فرماندار محترم برسانند .
مخاطبان گرامی تصدیق می فرمایند که هر کدام از این موارد هشتگانه را می توان مستقلاً مورد بررسی قرار داد و وزن و نقشی برایشان قائل شد ولی در این گفتار و نوشتار، صرفاً در حد بضاعت ، کلیات آنرا مطرح می کنم.
۱- مدیریت علمی و دانش محور
توانمندی علم در دنیای امروز بر کسی پوشیده نیست .
وقتی در همه مشکلات روز مره از کشاورزی تا پزشکی از ارتباطات تا حقوق و مذاکره باید سراغ دانش خاص و مرتبط آن را مطالبه نمود چگونه می توان برای اداره یک شهر ، بی نیاز از علم و مدیریت علمی و دانش مربوط به آن بود و قدرت راهبردی علم را نادیده گرفت ؟!
لازمه بهره مندی از مدیریت علمی نیز این است که اولاً متولیان شهر به مدیریت علمی و اصل تخصص حکمرانی باور داشته باشند و ثانیاً از مدیران دانش گرا برای اداره شهر بهره بگیرند.
شهری که مدیریت علمی نداشته باشد، ناچار باید درگیر آزمون و خطا شود یا چیزهای دیگری را جایگزین علم نماید، مانند شعارگرایی، هیجان های کاذب و مرید پروری -
بدیهی است که با این جایگزین ها نمی توان روی توسعه را دید و بستر پیشرفت را در شهر گسترش داد .
فرهنگ توسعه باید در نهادهای مدنی نهادینه گردد و از این طریق به کلیت شهر سرریز شود و همگان ، امر توسعه را ترغیب و به یک موضوع اصلی تبدیل نمایند .
۲ - انطباق
آنچه در سالیان گذشته مورد غفلت واقع شد و کمتر مورد اهتمام قرار گرفت انطباق خواست های مردم و سیاست است و این نکته کلیدی در موفقیت جوامع شهری و بطور مسلم در کشور است.
انطباق، دایره بسیار وسیعی را شامل می شود از طرز لباس پوشیدن تا سیاست ورزیدن در حوزه محلی و منطقه ائی و بین المللی .
مردم باید خودشان را در حکومت گران و سیاست های آنان شریک ببینند اگر در جامعه ای باورها، سبک زندگی، معیشت، موسیقی، سفر، لباس و تفریحاتِ عموم مردم به گونه ای باشد ولی حکومتگران جور دیگری دیکته نمایند ، آن جامعه فاقد انطباق است. مثال ساده "عدم انطباق" این است که اکثر مردم در خانه ها و روابطشان نوع خاصی از فرهنگ و سیاست را پی بگیرند یعنی مردم شهر و کشور درباره نوع روابط داخلی و خارجی، یک رأی داشته باشند ولی حکومتگران و نمایندگان آنان خلاف آن عمل کنند !!
نتیجه عدم انطباق، "اصطکاک" است و نتیجه اصطکاک نیز، کندی حرکت و دور شدن از اهداف ، بالا رفتن تب جامعه و افزایش ضربان قلب حکومتگران است.
۳ - اعتماد
"اعتماد" نیز از لوازم و ابزار پایداری و توسعه جوامع است: اعتماد مردم به یکدیگر، اعتماد مردم به متولیان و نمایندگان حکومت و حاکمان و اعتماد متقایل آنان به مردم.
مهمترین عامل ایجاد اعتماد عمومی عملکرد خود متولیان حکومت در حکمرانی است که با ایجاد ساختارها و سیاست های واقع گرایانه و عمل به آنها میتواند اعتماد عمومی را افزایش دهد .
وقتی اعتماد نباشد، "بدبینی" جای آن را پر می کند. در جامعه بدبین، همکاری شکل نمی گیرد و جامعه بدون همکاری رشد نمی کند.
در چنین جامعه ای، شایعه، جای خبر را می گیرد و هر اتهامی اعم از روا یا ناروا باور پذیر می شود و بی اعتمادی را تشدید می نماید .
۴- امید
لازمه دیگر توسعه جوامع، وجود "امید" در جامعه است. جامعه خالی از امید، مُرده متحرک است و از مرده نمی توان انتظار امید داشت .
مردم باید به فردای خود و فرزندان شان امیدوار باشند که اگر نباشند، کارهایشان معطوف به آینده نخواهد بود بلکه همه درگیر امروز و نان امشب شان هستند.
جامعه ناامید، میدان جنگ عمومی برای بقا خواهد شد و تمام توان افراد جامعه، صرف دست اندازی به دیگران و دفاع از خود در برابر حملات آنها می شود.
در چنین جامعه ای، مهاجرت اپیدمی می شود و هر که بتواند خود را نجات دهد، از کشور خارج می شود.
۵ - مشارکت
مشارکت در اداره شهر نیز از لوازم اصلی توسعه پایدار است مردم باید خود را در تصمیم گیری ها و اداره امور شهر سهیم و موثر بدانند و این مشارکت را با تمام وجود حس کنند .
مردم باید باور و یقین داشته باشند که اگر نظری دارند می توانند آنرا در قالب نهاد های مدنی و احزابی که خودشان تشکیل می دهند پیگیری کنند و در نهایت آنچه امروز در ذهنشان می گذرد را بتوانند با دیگران به اشتراک بگذرانند و در زمانی معقول عملیاتی کنند نه اینکه آراء و دیدگاه های مردم ، در حکم آرزوهای محال باشد .
فقدان مشارکت ، به انزوا و بی تفاوتی مردم می انجامد و شهری که مردمانش منزوی و بی تفاوت باشند هرگز روی توسعه را نخواهند دید .
۶ - شفافیت
"شفافیت" نیز از لوازم دائمی یک جامعه بالنده و توسعه گراست. جریان آزاد اطلاعات و پاسخگوئی قابل راستی آزمائی ، بسترهای اجتناب ناپذیر شفافیت هستند .
جامعه غیر شفاف مانند خودروئی است که شیشه های آن گل آلود و کدر شده اند .
سرنوشت این خود رو حادثه و واژگونی است
۷ - رواداری و مدارا گری
رواداری یا مدارا گری بطور کلی دارای سه جزء اصلی است که باید مورد توجه قرار گیرد جزء اول فرهنگ مدارا ؛ جزء عقیده بشر و از آنجائی که فقط عقیده نام دارد مورد توجه است بدین معنا که آدمی دسته ائی از باور ها را از قوه هاضمه عقل خود نادرست و یا ناحق می خواند و بنا بر این تسامح و تساهل ؛ از جائی شروع می شود که انسان معتقد شود باوری که دیگران دارند واجد صفتی است که از عقلِ فقط او ؛ آن باور - ناحق و نادرست تلقی می شود و ممکن است در واقعِ امر - چنین نباشد !
جزء دوم فرهنگ مدارا جزء عملی آن است یعنی من علیرغم اینکه باور فرد و یا پاره ائی از باور او را نادر ست و یا ناحق می دانم اما در مقام عمل ؛ مایلم که در کنار او همزیستی مسالمت آمیزی داشته باشم و به هر دلیلی و بنا به هر مصلحتی ؛ تشخیص این است که باید به نحو صلح آمیزی در کنار او زیست کنم و به زندگی مسالمت آمیز خود ادامه دهم .
البته فرهنگ مدارا جزء سومی هم دارد و آن جزء سوم در واقع نوعی معیار تمیز است یعنی فرض بر این است که میان اندیشه نادرست و در خور مدارا - و اندیشه های نادرستی که در خور مدارا نیستند مرز بندی داشته باشم بنابراین مدارا یک فضیلت مطلق نیست مدارا ، در یک فضای مشخص ؛ با رعایت کرامت آدمی ؛ فضیلت شمرده می شود .
در این صورت اگر عقیده ائی مناسبات جنسی با کودکان را بدون اشکال تلقی کند دستکم این موضوع ؛ مشمول امر مدارا نخواهد شد بنابر این رواداری و مدارا گری در میان دو طیف است که معنا میابد در یک سر طیف ؛ بینش مطلق گرایانه و در طیف دیگر ؛ بینش کثرت گرایانه را به نمایش می گذارد .
در واقع فرد مطلق گرا بر این باور است که اگر امری باطل است تحت هیچ شرایطی نباید ان ایده تحمل شود ! دیدگاه باطل ؛ باطل است و وظیفه ؛ آن است که ان دیدگاه را حذف نمائیم و در موارد مختلف حاملان آن ایده را هم از میان برداریم !!!
بنابر این از منظر فرد مطلق گرا ؛ امر ناحق - مفهومی تهی و عاری از مصداقِ رواداری است فرد مطلق گرا امر ناحق و در خور مدار را در هیچ شرایطی بر نمی تابد .
از سوی دیگر ؛ فرد کثرت گرا و پلورال ؛ که البته معتقد به مدارا و رواداری است اما در وجه اعتقادی معتقد است که به دشواری و بلکه محال است که کسی بتواند براحتی بین پدیده حق و باطل تمیز دهد و موضع ائی را حق و موضع ائی را باطل بداند مرز میان حق و باطل چندان که گمان می بریم مرز مشخص و آشکاری ندارد بنابراین کما بیش ایده و آرمان و رفتارهای رقیب را همسنگ و همتراز با ایده و رفتار خود برآورد می نماید و هیچ رجحانی از عقیده خود بر دیگری قائل نیست .
این نکته قابل توجه است که رواداری در این چارچوب ؛ بخاطر ناحق دانستن مطلق دیدگاه رقیب ؛ موضوع مطالعه نیست بلکه بخاطر موضع معرفت شناسی در " جایزالخطا بودن آدمی " محل دقت و تامل بشمار می آید و بدین سبب است که بسیار دشوار بتوان ایده ائی را بر دیگری برتر دانست مفهوم مدارا در میانه این دو حد است که متولد می شود یعنی بن مایه مفهوم مدارا - این است که مفهومِ ( امر ناحقِ در خور مدارا ) نمی تواند بالقوه مفهومی تهی و عاری از صدق باشد.
مدارا در تعریفی بدین گونه مطرح می شود که مدارا یعنی ( دست کم برسمیت شناختن حقی از ناحقی ) دست یابی به چنین تعریفی ما را به مفاهیم ارزشمندی چون دمکراسی ؛ انتخابات آزاد ؛ آزادی بیان و بسیاری از گوهرهای دمکراسی رهنمون می سازد .
استفاده از حق ناحقی ؛ بکار بردن دو کلام متناقض در کنار هم است حق ناحق بودن ؛ حق اختیار آدمی را مراعات می نماید و این حق است که ضامن آزادی نوع بشر است .
فلسفه رواداری در هر امری ؛ مراعات و برسمیت شناسی عقاید مختلف برای شور و بحث و جدل ؛ با رعایت مصالح عموم مردم جامعه است بطوری که عنصر رواداری از عناصر برجسته نهاد مدنی بشمار می رود و این روا داری است که زندگی مسالمت آمیز و حسن همجواری آدمی را استحکام می بخشد .
نهاد مدنی ؛ رواداری ؛تسامح ؛ تساهل و مدارا گری از مولفه های بسیار مهم در تبیین و تفسیر سازه نمایندگی دولت در فرمانداری و مدیریت شهر است و لازم می آورد تا به درک بیشتر آن مفاهیم ؛ اهتمام جدی بورزیم .
۸- توزیع عادلانه ثروت و قدرت
آنچه در هفت مورد فوق به صورت تئوریک آمد نیازمند آن است تا در بحث عدالت اجتماعی ماده شود و عنوان '' توزیع عادلانه ثروت و قدرت '' را به خود بگیرد .
قبل از وارد شدن به این بحث لازم است پدیده ها و گزاره های آبژکتیو و سابژکتیو را یادآور شویم
پدیده هائی که ابژه هستند مناقشه بر نمی دارند چنانچه اگر پرسیده شود وزن این قطعه مشخص ، چقدر است ممکن است اختلاف نظری بروز نماید اما با وزن کردن آن با یک ترازوی معتبر ، این اختلاف بر طرف خواهد شد اما اگر در مواجه با اینکه کدام رنگ از رنگهای موجود زیباتر است هیچ ترازوئی که دقیقا طرفین را مجاب نماید که کدام رنگ زیباتر است وجود ندارد بنابر این در این مورد باید توافقی صورت بگیرد تا بصورت مسالمت آمیزی یک رنگ بعنوان رنگ زیبا انتخاب شود .
تعیین وزن قطعه مصداق آبژکتیو و انتخاب رنگ زیبا تاکید بر سابژکتیو بودن گزاره است .
در توزیع عادلانه قدرت '' دمکراسی '' ترازوی انتخاب ماست بنابراین در جوامع آزاد ، دمکراسی می تواند توزیع عادلانه قدرت را به لحاظ نظری تامین نماید .
دمکراسی ، گزاره سابژکتیو است و چنانچه بستر مشارکت عام فراهم شود و دمکراسی به معنای واقعی اتفاق بیافتد توزیع عادلانه قدرت بستری فراهم دارد .
اما در جوامع متکثر ، مشارکت عام چگونه صورت می گیرد و موانع مشارکت عام کدامند ؟
'' پلورالیزم '' یعنی برسمیت شناسی تکثر عقاید و باورها - بنابر این اگر تکثر را برسمیت بشناسیم و تقسیم قدرت را با اکثریت متکثر جامعه به اشتراک بگذاریم گامی مهم در عدالت اجتماعی در توزیع قدرت را فراهم می آوریم و یکی از موانع مشارکت عام را کنار می زنیم .
عنصر دوم در رفع ، مانع مشارکت عام '' سکولاریزم '' است .
در یک جامعه یک دست که تکثر موضوعیت ندارد سکولاریزم نمی تواند مورد توجه قرار بگیرد اما از آنجائیکه '' پلورالیزم '' انکار ناپذیر است برسمیت شناسی سکولاریزم نیز غیر ممکن خواهد بود بنابر این با برسمیت شناسی پلورالیزم و سکولاریزم موانع مشارکت عام برداشته خواهد شد و فضای توزیع عادلانه قدرت فراهم است .
توزیع عادلانه ثروت نیز از همین قاعده پیروی می نماید چنانچه توزیع عادلانه ثروت محقق نشود تلاش برای '' توزیع عادلانه قدرت '' نیز سر انجامی نخواهد داشت . این حقیقت که ثروت متمرکز با قدرت متمرکز رابطه مستقیم دارد آزار دهنده است و بدان معناست که کاهش نابرابری به رغم ضرورت آن در نظام لیبرالی اتفاق نمی افتد .
بر اساس این حقیقت ، نظام لیبرالی امکان می آورد تا چرخه شرورانه ائی از افزایش نابرابری پدیدار شود و نظام دمکراتیک نتواند اثرات زشت آن را بر طرف نماید .
دمکراسی اجتماعی تلاش می نماید تا توزیع عادلانه ثروت را محقق نماید .
اصلاح و تعدیل لیبرال دمکراسی که توزیع عادلانه قدرت را ترغیب می نماید از رهگذر بهره جستن از دمکراسی اجتماعی ( سوسیال دمکراسی ) سبب می شود که نگاه ها از '' دمکراتیک کردن حکومت '' به سوی '' دمکراتیک کردن جامعه '' معطوف شود تا توزیع عادلانه ثروت با سازوکاری که تعریف می نماید به انجام برسد .
توزیع عادلانه ثروت مقدم بر توزیع عادلانه قدرت است بنابر این در نظام سرمایه داری که ثروت غیر عادلانه و متمرکز در گروهی خاص انباشته می شود قدرت را متاثر خود می سازد و از عدالت توزیعی قدرت می کاهد .
نتیجه اینکه دمکراسی اجتماعی با تقویت دو عنصر دمکراسی و اجتماع به توزیع عادلانه ثروت و قدرت امکان تحقق بیشتری را نوید می دهد .
در پایان از همه خوانندگان صبور این نوشتار بسیار سپاسگزارم که حوصله می نمایند مطالب فوق را از نظر می گذرانند و اینجانب را از راهنمائی خردمندانه و نقادانه خود بهره مند می سازند .
با این توضیح که آنچه تلاش شد بطور اجمال و در حوصله وبسایت از منظر عزیزان بگذرد تنها و تنها بازتاب دهنده دیدگاه های اینجانب در موارد فوق است بطوری که ارزشهای هشت ماده ائی آقای فرماندار '' جناب آقای دکتر نوبخت '' را به امید توسعه ساری تقویت نماید .
امیدوارم این گفتگو حاوی نکاتی باشد که رنج خوانندگانِ محترم را بی ارج و پاداش نگذارد .
با آرزوی اینکه آقای فرماندار موفق باشند همدلی همه نیروهای سیاسی و مدنی را با خود همراه سازند و همگی همت نمائیم تا سودای پیشرفت ساری با سرعت هر چه بیشتر محقق شود و گرفتاری و رنج و محنت از سر مردم ساری کمی دور و دورتر گردد .
موفق و سر بلند باشید .
ارادتمند همگی
کاظم جمالیان
بهمن ۱۴۰۰