آسیب شناسی یک طرح: واقعیت های طرح زراعت چوب
علیرغم عملکرد ضعیف سازمان جنگل ها و مراتع کشور در اجرای طرح زراعت چوب از سال 1384 تاکنون و با وجود اعتبارات صندوق توسعه ملی طی چند سال اخیر، ریاست این سازمان، جناب آقای منصور، بارها اظهار داشته اند که در یک اقدامی جهشی، تحولی عظیم در زراعت چوب رخ خواهد داد؛ وقتی بازدهی طرح زراعت چوب، یک دوره 7 تا 10 ساله است، چگونه مسئولین سازمان جنگلها و مراتع کشور، مدعی شده اند با کاشت 30 هزار هکتار در سال 1399(که آن نیز مطمئناً بطور کامل محقق نشده است)،تحولی شگرف در تولیدچوب را رقم زده و در 2 تا 3 سال آینده، صنعت پررونقی را ایجاد خواهند نمود؟!!
بحث "زراعت چوب" یکی از مباحثی بود که با تصویب و ابلاغ "قانون ممنوعیت بهره برداری چوب از جنگل های شمال" قوت گرفت.
علیرغم عملکرد ضعیف سازمان جنگل ها و مراتع کشور در اجرای طرح زراعت چوب از سال 1384 تاکنون و با وجود اعتبارات صندوق توسعه ملی طی چند سال اخیر، ریاست این سازمان، جناب آقای منصور، بارها اظهار داشته اند که در یک اقدامی جهشی، تحولی عظیم در زراعت چوب رخ خواهد داد؛ وقتی بازدهی طرح زراعت چوب، یک دوره 7 تا 10 ساله است، چگونه مسئولین سازمان جنگلها و مراتع کشور، مدعی شده اند با کاشت 30 هزار هکتار در سال 1399(که آن نیز مطمئناً بطور کامل محقق نشده است)،تحولی شگرف در تولیدچوب را رقم زده و در 2 تا 3 سال آینده، صنعت پررونقی را ایجاد خواهند نمود؟!!
این اظهارات از یک سو و واقعیت های طرح زراعت چوب از سوی دیگر ایجاب می نماید تا شعار یکساله «9در99»که عنوان «تحول شگرف در زراعت چوب» را با خود یدک می کشید و ماحصل آن، با توجه به مقدمات و مقومات متضمن این طرح، مورد بررسی کارشناسی قرار گیرد، چرا که فقط تأمین نهاده های اولیه آن( ازجمله نهال و...) خود حداقل چند زمان می طلبد؟! لازم به ذکر اینکه در سال گذشته، میزان تولید نهال در نهالستانهای دولتی و خصوصی، حدود 26 میلیون اصله نهال بوده است، در حالیکه برای اجرای طرح زراعت چوب در سطح 30 هزار هکتاری که سازمان مصوب نمود، به استناد آمار ارائه شده توسط آن سازمان، تعداد 45 میلیون اصله نهال مورد نیاز بود!
در ایده آل ترین شرایط ممکن و با این فرض که تمامی نهال¬های موجود در نهالستانهای کشور (در هر دو بخش خصوصی و دولتی ) قابلیت انتقال و کاشت در طرح زراعت چوب را داشته و بدون ملحوظ داشتن تلفات، می توان گفت که سازمان جنگل ها و مراتع کشور، با کسری حدود 20 میلیون نهال جهت اجرای طرح زراعت چوب در برنامه «9در99» مواجه بوده است. برای ایضاح بیشتر این موضوع در این نوشتار به بررسی و آسیب شناسی « طرح زراعت چوب در سازمان جنگل ها و مراتع» پرداخته می شود:
نگاهی به تاریخچه این طرح نشان می دهد که طرح زراعت چوب، برنامه تازه ای نبوده که در سال 99 مطرح شده باشد. این طرح از سال 1384در سازمان جنگل ها،مراتع و آبخیزداری کشور مورد توجه قرار گرفته است، که در سال99 به عنوان یکی از طرح های کلیدی در برنامه-ی«9 در 99» ارائه شده توسط جناب آقای منصور هم به چشم می خورد.
طرحی خارج از مباحث و اهداف سازمان جنگل ها و مراتع کشور که تناسب و تلائمی با وظایف حاکمیتی آن ندارد. همانگونه که عنوان طرح نشان میدهد، زراعت چوب، خود شکلی از زراعت و تولید است که می-بایست در زیر مجموعه اهداف معاونت مرتبط با زراعت در وزارتخانه جهادکشاورزی پیگیری شود، چرا که آن معاونت چه از لحاظ جایگاهی و ساختار تشکیلاتی و چه از نظر توان اجرایی در تولید و تجربه های مشابه در امر زراعت ،کاشت درختان و تولید محصولات باغی و کشاورزی، بستر مناسبی جهت پیشبرد چنین طرحی را داراست.
از سوی دیگر، تأمین نهادههای اولیه صنایع سلولزی کشور، نه وظیفه-ی سازمان متولی حفظ و حفاظت و صیانت از منابع طبیعی، بلکه از وظایف نهادهای متولی صنعت کشور، به ویژه وزارت صنایع است؛ و اینکه سالیان سال این نیاز از محل برداشت چوبی(چه بصورت بهره برداری مجاز و چه با قطع و قمع اشجار به شکل قاچاق چوب) تأمین شده، نمی تواند دال بر این باشد که در شرایط فعلی با قطع بهره برداری چوبی از جنگل های کشور، این وظیفه همچنان بر عهده سازمان جنگلها و مراتع باشد، چه بسا چنانچه هدف از اجرای این طرح، تأمین نیاز بخش صنعت به نهاده های سلولزی است، می توان این کسری را از محل واردات و یا با اندک درایتی از بازیافت پسماند سلولزی بخش کشاورزی تأمین نمود.
آقای میرعرب رضی، در مصاحبه با خبرگزاری ایرنا، در سال 1398 اظهار داشته اند :" از سال 1384 تاکنون 80 هزار هکتار چوب زراعت شده است... و در سال جاری نیز کاشت 7 میلیون نهال در 12 هزار هکتار اراضی برنامه ریزی شده است.
" گرچه این سطح 80 هزار هکتار مورد اشاره¬ی ایشان در طول این 14 سال، خود نیاز به بررسی و ارزیابی دقیق دارد، چرا که اکثر این طرحها با هدف کسب تسهیلات و بعضاً تصرف اراضی ملی اجرا شده و در بسیاری موارد پس از اخذ تسهیلات و یا به محض آگاهی مجری از عدم توجیه اقتصادی طرح، برچیده شده و تغییر کاربری یافته اند و سازمان در این خصوص نظارتی بر روند اجرای طرح ها ندارد. در ادامه در پایان سال 1398، ایشان اظهار داشته اند:"عملکرد طرح ملی توسعه زراعت چوب تا تاریخ 25 اسفندماه ساری جاری در 29 استان کشور برابر با 3 هزار و 417 هکتار بوده است و میزان 1 میلیون اصله نهال توزیع گردیده است."
این اظهارات نشان میدهد که اولاً بنابر گفته مدیر طرح زراعت چوب در سال 1398 تنها یک سوم سطح مصوب محقق گردید، ثانیاً این سطح عملکرد(یعنی 3هزار و417هکتار) نیز با 1 میلیون اصله نهال توزیع شده، مغایرت دارد.
در توصیف طرح زراعت چوب بایستی گفت که غالب زراعت چوب کشور بر پایه¬ی دو گونه صنوبر و اکالیپتوس صورت می گیرد، که بازدهی آنها بین 7 تا 10 سال است. این بدان معناست که در بهترین شرایط اقلیمی، اکولوژیکی و عملیات مناسب داشت، بعداز گذشت 7 تا 10 سال، می توان از طرح زراعت چوب، بهره برداری نمود.
مجدداً تأکید می گردد که طرح زراعت چوب، طرحی بدیع نبوده.
طرحی ست که از سال 1384 تاکنون در اولویت کاری سازمان قرار داشته است، لیکن بدلیل دوره بازدهی بالا (7 تا10ساله) و نیز سایر دلایلی که در ادامه بدان اشاره میشود، توجیه اقتصادی بسیار پایینی داشته و علیرغم گذشت سالها از عمر این طرح و پیگیری سازمان در جلب مشارکت مردمی من جمله پرداخت تسهیلات بانکی، نهال و...، با استقبال بسیار پایینی از سوی مردم مواجه شده است؛ تا جائیکه حتی پرسنل سازمان جنگلها ومراتع که بعضاً در نقاط مختلف کشور، زمینهای مستعدی برای اجرای این طرح در اختیار دارند، به هیچ وجه خود حاضر به اجرای این طرح در اراضی شخصی خویش نمی¬باشند. ازجمله اهم آسیبها، مشکلات و دلایل موفق نبودن طرح زراعت چوب میتوان به این موارد اشاره نمود:
1-آب بری بسیار بالا : با توجه به اینکه گونه¬های شناسایی شده¬ی مستعد پرورش در طرح زراعت چوب در کشور، صنوبر و اکالیپتوس هستندکه نیاز آبی بسیار بالای این گونه ها، آنها را هم ردیف با گونه های آب بری همچون برنج قرار داده است. سالیانه رقمی بین 12000 تا 22000 مترمکعب آب در هکتار، مورد نیاز این طرح میباشد. شرایط اقلیمی خشک و نیمه خشک کشور، عدم پیش بینی نیاز آبی طرح زراعت چوب در آمایش آبی کشور و همچنین شرایط حاد خشکسالی حاکم بر کشور در سالهای اخیر که حتی تأمین همان میزان نیاز آبی ملحوظ داشته شده در سند آمایش آبی کشور را نیز محال نموده، از عوامل مهم در عدم پیشبرد چنین طرحی است.
از ابتدای امر اجرای طرح زراعت چوب، میبایست نحوه تأمین منابع آبی مورد نیاز آن، پیش بینی می شد.در ادامه برای چاره جویی، مسئولین سازمان جنگلها و مراتع، بحث " استفاده از آبهای نامتعارف" را مطرح نمودند، که اولاً همین میزان آب نامتعارف در دسترس ، نیز برای خود مصارف معینی داشته و قطعاً با شرایط خشکسالی پیش آمده، برنامه ریزی های جدیدی نیز در جهت تأمین بخشی از نیازهای تعریف شده قبلی برای آن صورت خواهد پذیرفت (که مطمئناً زراعت چوب جایی در این برنامه ها نخواهد داشت)، ثانیاً هیچگونه تحقیقات جامعی در خصوص میزان و یا نحوه استحصال آن جهت طرح زراعت چوب صورت نگرفته است، ثالثاً نیاز آبی طرح زراعت چوب بسیار بالا بوده و استفاده از آبهای نامتعارف موجود نیز تکافوی این نیاز آبی نخواهد بود.
2-دوره بازدهی بالا : همانگونه که قبلاً اشاره گردید، در شرایط ایده آل، آنهم در استانهای شمالی کشور که مستعد چنین طرحی هستند، این دوره بین 7 تا 10 سال بوده، که در بسیاری از موارد بدلیل بروز خشکسالی و گرما، عدم توانایی مجریان در تأمین هزینه های داشت، بعلت بحران اقتصادی، این دوره زمانی بعضاً به 15 تا 20 سال هم افزایش یافته است.
3-هزینه های بسیار بالای کاشت، داشت و بالأخص بهره برداری: یکی از مهمترین عوامل عدم استقبال مردم از طرح های زراعت چوب، هزینه های بالای اجرای این طرح می باشدکه نسبت هزینه به درآمد طرح را به حدود 90 درصد می رساند. یعنی سود حاصل از جرای این طرح، کمتر از 10 درصد هزینه های آن می باشد.
بررسی طرح های توجیهی مصوب شده توسط سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور در استان مازندران که از استانهای شاخص در زراعت چوب کشور می باشد، نشان میدهد که در این طرحها، میانگین نسبت هزینه به درآمد بالای 90 درصد می باشد.
تورم بسیار بالای حاکم بر بازار از یک سو و نیز تمرکز هزینه ها در سالهای اولیه اجرای طرح و امکان بهره برداری در سال آخر از سوی دیگر، علیرغم تزریق مبلغ بسیار ناچیز تسهیلات بانکی، در عمل نه تنها سودی را عاید مجری نمی کند، بلکه در انتهای دوره اجرای طرح، مجریان حتی دچار زیان و خسارت مالی نیز می شوند.
در تأیید این حقیقت همین نکته کفایت می¬آید، که در طول سالیان گذشته، علی رغم پایین تر بودن نرخ تورم، کمتر مجری حاضر به کشت مجدد در اراضی شخصی خویش می باشد، که این امر هزینه بسیار هنگفتی را برای کنده کنی و ریشه کنی و اعاده به وضع سابق، به مجری طرح تحمیل نموده که فی-الواقع چندین برابر بیشتر از کل عایدات حاصل از اجرای طرح بوده است.
4- عدم پشتوانه کارشناسی در اظهارات مسئولین سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور در توجیه و حمایت از طرح زراعت چوب: با استناد به طرحهای مصوب شده توسط سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور، میزان درآمد خالص حاصل از اجرای این طرح، در هر هکتار، در پایان سال دهم و در بهترین شرایط(و حتی با کاشت تلفیقی)، کمتر از 10 میلیون تومان در طی 10 سال و آنهم در پایان دوره می باشد(مستند به برخی از طرحهای زراعت چوب مصوب سازمان).
که این امرگویای توجیه اقتصادی بسیار پایین این گونه طرح-هاست و اظهار نظر مجری طرح زراعت چوب کشور، مبنی بر ارزش افزوده¬ی 200 میلیون تومانی این طرحها در هر هکتار، تفاوت فاحشی با طرحهای مصوب سازمان جنگلها و مراتع دارد. اختلافی بیش از 2000 درصد.!!! مطالعه این طرحهای مصوب و بررسی عملکرد واقعی طرحهای زراعت چوب درکشور، پرده از این حقیقت تلخ برمیدارد که اظهارات ریاست سازمان و مدیران اجرای این طرح از مبنای کارشناسی و واقعیت اجرای آنها، فاصله زیادی دارد.
5- بهره وری بسیار پایین طرح زراعت چوب در قیاس با سایر الگوهای کشت : همانگونه که در بندهای پیشین اشاره گردید، میزان درآمد حاصل از طرحهای زراعت چوب با استناد به آمار و ارقام موجود در طرح های مصوب شده توسط سازمان جنگلها و مراتع کشور، بسیار بسیار پایین بوده و حتی همین درآمد اندک نیز، بعد از 7 تا 10 سال، نصیب مجری خواهد شد.
حال آنکه سایر گونه هایی که در شرایط مشابه قابل کشت و بهره برداری می باشند، من جمله برنج و گندم آبی، درآمدی معادل 50 تا 100 میلیون در هر هکتار و آنهم در هر سال، عاید کشاورز می نماید، که در پایان یک دوره 10 ساله و با لحاظ نمودن حداقل نرخ سود سالیانه 20 درصد( حتی بدون ملحوظ داشتن افرایش قیمت محصول و نرخ تورم !!!!)، مبلغی حدود دو و نیم میلیارد تومان می
باشد.
مقایسه سطحی این آمار و ارقام با توجیه اقتصادی مندرج در طرحهای مصوب سازمان، تفاوت فاحشی حدود 200 برابری دارد. حتی اگر اظهارنظرهای غیرکارشناسی و غیرمستند برخی مسئولین را لحاظ قرار دهیم، باز هم طرحهای مورد اشاره از بهره وری بیش از 10 تا 12 برابری نسبت به زراعت چوب برخوردارند.
موارد صدرالذکر فقط مقایسه دو الگوی کشت متداول و معمولی در کشور با این طرح(زراعت چوب) را مورد توجه قرار داده است، حال آنکه چنانچه تسهیلات بانکی مورد مصرف در طرح زراعت چوب به ترویج الگوهای نوین کشت( ازجمله انواع کشت هیدروپونیک، آکواپونیک و ایراپونیک) اختصاص یابد، چه بسا بهره-وریهای چندین هزار برابر را در همان واحد سطح رقم خواهد زد.
این حقایق خود دلیل اصلی عدم استقبال مردم از طرح زراعت چوب است؛ طرحی که از سال 1384 تاکنون مورد ترویج سازمان جنگلها و مراتع بوده، لیکن بدلیل واقعیات شرح داده شده که مغایر با اظهارات برخی مسئولین می باشد، تاکنون نتوانسته موفقیتی حتی نسبی را کسب نماید.
6- عدم وجود نهاده های اولیه برای تحقق طرح زراعت چوب : یکی از نخستین و مهمترین الزامات اجرای طرح زراعت چوب، تأمین نهاده های اولیه، بلاخص نهال مورد نیاز می باشد، که تأمین این نهال خود پروسه ای چند ساله را می طلبد. چگونه ممکن است شعار یکساله 9 در 99 که عنوان "تحول شگرف در زراعت چوب" را با خود یدک می کشید، درکمتر از یکسال تحقق یافته باشد درحالیکه فقط تأمین نهاده اولیه آن ( ازجمله نهال و...) خود چند سال زمان لازم دارد.
گرچه ریاست سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور بارها و در جلسات متعدد چنین نظراتی را مطرح نموده اند اما بایستی گفت که چنین رأیی،کاملاًغیرکارشناسی و غیرواقعی است. همانطوری که به تفصیل اشاره گردید، این شعاری بیش نبوده، چرا که به استناد موارد مطروحه، شرایط لازم از جمله توجیه اقتصادی، نهاده های لازم و.. در حال حاضر جهت تحقق آن وجود ندارند و بررسی عملکرد ادارات کل منابع طبیعی خود میتواند گویای همه چیز باشد.
از سوی دیگر میزان نیاز صنعت سلولزی کشور حدود 8 میلیون متر مکعب می باشد( که بنا بر اظهارات مدیرسابق طرح زراعت چوب، این میزان در پایان برنامه ششم به 13 میلیون مترمکعب خواهد رسید) و مطابق سخنان ریاست سازمان جنگلها و مراتع، در حال حاضر حدود یک میلیون مترمکعب چوب( از طرح های گذشته، حاشیه مراتع و...) برداشت می گردد؛ گرچه مستند به موارد مطروحه، این میزان ارائه شده نیاز به بررسی دقیق دارد، لیکن با فرض پذیرش این یک میلیون متر مکعب، این پرسش مهم مطرح است که چگونه با وجود ممنوعیت بهره برداری چوب از جنگلهای شمال و اجرای طرح تنفس و محدودیت در واردات چوب بدلیل تحریم ها ، مابقی نیاز صنعت سلولزی کشور به چوب تأمین می گردد؟! چگونه با سطح مصوب 30 هزار هکتار زراعت چوب در طرح 9در99، قرار است تحولی عظیم در صنعت چوب به وقوع بپیوندد؟!
بر اساس آنچه گفته شد، امکان تحقق کامل این برنامه مقدور نبوده و بر فرض محال اینکه صد درصد این برنامه نیز محقق گردیده باشد، با توجه به دور بازدهی این طرحها (7 تا 10 سال)، با این برنامه ریزی حداکثر یک دهم نیاز یکسال کشور(با فرض ثابت ماندن نیاز چوبی کشور)، با فراهم بودن تمامی شرایط وآنهم درپایان یک دوره 10 ساله تأمین خواهد شد.!!
در روزگار کنونی، منابع طبیعی کشورمان درشرایطی بحرانی قرار گرفته است. سیلهای خانمان سوز که چند سالی است مهمان ناخوانده این سرزمین شده، تخریب جنگلها و مراتع و تغییر کاربری اراضی، آتش-سوزیهای گسترده، ریزگردها، خشکسالیهای و کمبود منابع آبی همه و همه حکایت از وضعیت بغرنج منابع طبیعی کشور دارد.
در چنین شرایط بحرانی، زمان اجرای طرحهای آزمون و خطا نیست. مسئولین بایستی بپذیرند که ادامه ی حیات در این سرزمین نیازمند توجه ویژه به این منابع و رفع بحران هاست. تداوم طرح تنفس در جنگلهای هیرکانی و تلاش در زنده نگه داشتن این نوار باریک سبز در کشورمان، حل معضل قاچاق چوب و ممانعت از تغییر کاربری اراضی از اولویتهای اقداماتی که بایستی صورت پذیرد.
با وجود چنین بحرانهایی که در سایه¬ی تخریب و بی توجهی به جنگلها و مراتع ما شکل گرفته است. بایستی تلاش گردد تا نیاز چوبی کشور به شکل دیگری از جمله واردات چوب صورت پذیرد. چگونه است که غیرضرورتی ترین اقلام را در کشور از ماشینهای چند میلیاردی گرفته تا ناخنگیر، آناناس و... را وارد می کنیم اما برای حل بحرانهای منابع طبیعی و محیط زیست کشورمان و ادامه حیات، حاضر به واردات چوب نیستیم؟!
چگونه حاضریم سالیانه بهای خسارات وارده ناشی از سیلی را پرداخت نماییم که خود حاصل تخریب پوشش گیاهی بوده است و از سوی دیگر بجای تقویت همین پوشش و حل ساد نیاز چوبی کشور، به همین اندک پوشش باقی مانده هم رحم نمی¬کنیم.
تا زمانیکه ما درک صحیحی از حقایق حاکم بر منابع طبیعی کشورمان نداشته باشیم، با اجرای برخی طرحها آنهم صرفاً برای بزرگ نمایی عملکرد، راه بجایی نخواهیم برد.
مقاله فوق به قلم الهام فریدونی کارشناس ارشد ارزیابی و آمایش سرزمین می باشد.