آخرین اخبار :
کد خبر : 44503 دوشنبه 16 مرداد 1402 اجتماعی

مسئله این است ؛ ندای امام را شنیدن! رضوان مهدوی

ندای حقیقت را ، وجدان را ، اصول فطری را خوب شِنُفتن ، بعد که شنیدی به جان بپذیری و کُفر نوَرزی . می شود کسی صدای مذکور را نشنود؟ مگر سعی نکردند صدای حقیقت را خفه کنند؟ چقدر تفاسیر غلط ، تحلیل های من غیرواقع ، جنجال ، بقول امروزی ها پروپاگاندا ، کتاب، نشریه و حتی خون و خونریزی در اختیار کافران قرار می گیرد تا نور بر تاریکی ها نتابد؟

ندای حقیقت را ، وجدان را ، اصول فطری را خوب شِنُفتن ، بعد که شنیدی به جان بپذیری و کُفر نوَرزی . می شود کسی صدای مذکور را نشنود؟ مگر سعی نکردند صدای حقیقت را خفه کنند؟ چقدر تفاسیر غلط ، تحلیل های من غیرواقع ، جنجال ، بقول امروزی ها پروپاگاندا ، کتاب، نشریه و حتی خون و خونریزی در اختیار کافران قرار می گیرد تا نور بر تاریکی ها نتابد؟ 

بنظر هر کار کنند صدای ناهنجار بلند کنند تا مگر صوت دلنشین و ملکوتی حق گرایان به گوش ها نرسد نمی توانند نمی شود.فرکانس ها به گیرنده های قوی وُجدان و قلب ها می رسد،اما مسئله این است که بر روی وجدانیات سپرده ضخیم نکشیم! 

❗️مشکل اساسی همه مردودین صحنه های حساس تاریخ آن است که پس از استماع ، قدرت حرکت و به اصطلاحِ علمای اخلاق ، اراده جهاد با نفس را نداشتند.اینکه چه ابزاری می طلبد تا بتوان این روحیه ی حق گرایی و ظلم ستیزی به معنای اعم کلمه را زنده نگه داشت تشریح و تبیین مفصّلی می طلبد لکن نیک هُویداست که اهل هر مَسلکی باشی می توانی با پاک نگه داشتن فطرت ، به سعادت دست یازی . 
یعنی چه؟ می توان رسانه ای و مشهور نبود و رستگار شد؟می توان شیعه نبود و رستگار شد؟اگر مسلمان نباشیم چه؟ بدیهی است هر چه از تسلیم به دور باشیم و قواعد اخلاقی و فقهی یا احکام را عامدانه رعایت نکنیم بذر حق گرایی دچار آفت و صدمه جبران ناپذیر خواهد شد. لکن آیا قدرتی وجود دارد که بتواند بی عبادت ترین یا حتی زشت کرداررینِ انسان ها را نیز بیدار کند؟ تصور کنید گناه آنقدر عظیم باشد که در مقابل نماینده حقیقی خدا و اسوه ی بشریت جبهه بگیری!چه پاسخی به این سؤال داریم؟!

پاسخ واضح و البته عجیب می نُماید: یک راه دارد؛ فرکانسهای ندای ربوبی امام به گیرنده های قلب و جان آدمی بنشیند،آنگاه تمام می شود تمام.گرفتی رفیق؟

بخواهی نخواهی همچون مسحورین و مجانینِ محبت عمیق و غیرقابل وصف ، بی پروا بذل جان خواهی کرد آنهم تنها در محدوده ی نقشه ی راهی که " او " ترسیم کند. 
فی الحال که هستی؟ حُر که راه بر امام عالم سَد کنی؟خوب باش! عثمانی مسلکی چون زُهیر؟ گفته شد که اینجا قصه ، قصه ی مذهب نیست و طریق ،طریق احاطه ی امام و ولایت اوست که رکنِ رکین هر سلوک و معنویت و سعادت است.
چشم و گوش و دهن و دست شود مست اگر
بشنویم و بنویسیم و بخوانیم: «حسین (ع)»
می خواهی پارا فراتر گذاشته و بگویی حتی مسلمان هم نیستی یا فی المثل عبادت و زهد در توشه نداری؟ می گوییم باز هم مشکلی نیست.صدای وَلی را استماع کُن رفیق، بقیه مسائل حکایتی چون حکایتِ چون که صد آید نود هم پیش ماست را دارد. یعنی همه بعدش تازه معنا پیدا می کند و دارای اعتبار می شود.

قبلی ها را رها کن که به نص صریح کلام امام علی بن ابی طالب علیه السلام که از قول رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند:هرگاه بنده ای خدا را به مدت عمر نوح که در میان قومش قیام کرد [نهصد و پنجاه سال ] به عبادت خدا بپردازد، و به مقدار کوه احد طلا داشته باشد و در راه خدا انفاق کند، و بر فرض به قدری عمر کند تا بتواند با پای پیاده هزار سال حج به جا آورد، و بعد (دربهترین مکان) بین صفا و مروه به ناحق کشته شود، اما ولایت تو را قبول نداشته باشد بوی بهشت به مشام او نمی رسد و داخل آن نمی شود(تنزیه الشریعة، 1، ص 398؛ المناقب خوارزمی، 67/ 40) ، 

❗️مگر ماجرای جناب وَهَب نصرانی و مادر شهیده اش چنین نبود؟
در مطالعات جدید به حکایت دو شهید رسیدم که قصه ای شنیدنی دارند.جنابان " ابوالحتوف و سعد ابن الحارث الخزرجی العجلانی" که مذهب خوارج داشتند و با عمر سعد برای محاربه با حضرت حسین علیه السَّلام به زمین کربلا آمدند و تا روز عاشورا در لشکر عمر سعد بودند لکن......( توجه کنیم که شقاوتِ یک منکر دین رسول خدا نظیر یهودی و مسیحی از شقاوت خوارج پایین تر است .به عبارت دیگر وجود جریان هایی نظیر خوارج همانطور بی منطق و فاقد شعور،متعصب در جهلیات و مُصِر بر برداشت های بنیادگرایانه و تکفیری به مراتب خطرناک تر از نحله های آیینی دیگر است.لذا چه در عرصه علمی ،خودبرتر پنداران و متوهمانی نظیر جریان تقصیر و تکفیر ،همچنین در حوزه عملی ،افراد کج اندیش، آسیب سهمگین تری به نهاد دین وارد نموده و خواهند کرد همانگونه که در روایات دوره ظهور ، خبر از گرایش پیروان حضرت عیسی مسیح به امام و در مقابل صف آرایی علما و فقهای مسلمان در برابر حضرت،رسیده است.) چون اصحاب آن حضرت شهید شدند و صدای هَل مِن ناصر حضرت بلند گردید و بانگ ناله و عویل مخدّرات و اطفال بالا گرفت،ابوالحتوف و برادرش استماع نمودند رحمت پروردگار آنها را دریافت باهمدیگر گفته اند: ما می گوییم : لاحُکمَ الِّا الله و لا طاعَهَ لِمَن عَصیَ الله و اینک حسین پسر پیغمبر ماست و ما در فردای قیامت امید شفاعت از جدّش داریم چگونه ما با او قتال دهیم و او به این حالت کربت بدون ناصر و معین در میان دشمن گرفتار است؟! پس شمشیرهای خود را از غلاف کشیدند و به جانب آن امام مظلوم آمدند و در نزدیکی آن حضرت با دشمن مصاف کردند جمعی را به دارالبوار فرستادند و جمعی را جراحت کردند، پس هر دو در مکان واحد شهید شدند خَتَمَ الله لَهُما بِالسعَّادَهِ الاَبَدیَّه ، بعد از این که از فرقه ضالّه خوارج بودند اِنّما الاُمور بِخَواتیمها.(تنقیح المقال ج2ص12-اعیان الشیعه ج2ص319-فرسان الهیجاءج1ص144)                        

باری؛ مسئله شنیدن صدای امام است و اولویت پاسخ دادن به هَل مِن ناصر؟    
رفیق جان؛ گاه گاهِ پاسخگویی به ندای سوزناک و غریبانه ی موعود اُمم نیست؟   
به این سؤال پاسخ دهند. ببخشید پاسخ دهیم.... : براستی اولویت و مسئله ی امروز که چاره درماندگان باشد چیست؟ امام محوری یا احکام و عبادت و اخلاق و...محوری؟!             
مارا خدا به عشق تو ميبخشد عاقبت 
ما عاقبت به خير تو در روضه ها شديم

افزودن دیدگاه

دیدگاه ها