معرفت یا عبادت؟!
1-همه دین مداران تلاش دارند تا بهترین مسیر به هدف خلقت را که همان عبد شدن می باشد ، بیابند. 2- در کشور ما معمولاً با دو نوع از دین داری مواجه می شویم : یا رویکرد اجتماعی (شریعتی،طالقانی،نواب صفوی و...) یا اخلاقی (عارفان و علمای اخلاق). 3- بحث ما ناظر بر شیوه اجتماعی دین داری نبوده بلکه می تواند بصورت مشروط هم راستا نیز محسوب شود. 4- دین داری غالب که به شدت توصیه می شود و به تعبیری ذائقه ی دین داری مردم را نیز تغییر داده است دین داری سلوکی و اخلاقی است. 5- در این روش تمام تلاش منادیان ، تبلیغ روش های مختلف در بحث تربیت نفس و کسب طهارت و انجام اعمال مختلف مستحبی است. 6- اشکالی که این نوشتار طرح می کند آن است که نتایج روش فوق لغزیدن دین داران در سر بزنگاه ها می باشد که معارف و فهم دینی حلقه ی مفقوده این نوع از دین داری است. 7- کسی با نفس عبادت مضاعف از واجبات مشکل ندارد اما بحث بر این نکته استوار است که : معرفت مقدم بر عبادت بوده، در حالیکه عزیزان ، مردم را بصورت ناخواسته از کسب معارف دور نموده و سوق به سمت مراتب اخلاقی داده اند.
خبرمازندران- سرویس معارف (رضوان مهدوی):
از بدو تولد همواره تلاش کرده ایم بسوی خوب بودن حرکت کنیم. خود را چون پرنده ای در قفس تصور کرده و به هر دری زده ایم که راه را از چاه بیابیم.اینکه می گوییم راه و چاه نه آنکه تردید متوجه نقشه ی کلی و غایت نهایی باشد ، چراکه همه خوانده بودیم:وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ(56 ذاریات).اما شیوه نیز موضوعیت دارد، اینکه با چه ابزاری و از چه طریقی و با چه فهم و استنباطی به او می رسیم؟
در راستای دغدغه ی موصوف ، ذهن و تحلیل خود را در اختیار منادیان دین قرار داده، یک روز سراغ فعالین اجتماعی و آنهایی که کارکرد اجتماعی دین را طرح می نمودند رفته و آثار مرحوم شریعتی و یا هم سلکانش چون طالقانی، بازرگان و... را مطالعه نمودیم ، روزگاری نیز در پی سلوک بوده و آثار علمای علم اخلاق را تورق نمودیم و پای منابرشان زانو زدیم تا آنکه سیره ی دین داری بسیاری از دوستانمان را جز طریق اخیرالذکر نیافتیم.
عده ای تعبد را صرفاً در کنش های سیاسی و اجتماعی خلاصه نمودند و عده ای دیگر بندگی را در ذکرگویی و انجام انواع مستحبات جستجو می نمودند.البته قابل کتمان نیست که در هر دو گروه بوده اند افرادی که توفیقاتی نیز داشته اند یا به شهرت رسیده اند .چه می دانیم شاید سعادتمند نیز شده باشند!( الله اعلم) . حداقل آنکه در گروه نخست افراد زیادی وجود داشته و دارند که اخلاق عملی را در قالب مفاهیمی چون ایثار ، زندگی کرده اند و تلاش وافریاز خود در مسیر نجات جامعه نشان داده اند ، لذا موضوع سخن ، این گروه از افراد نبوده و اساساً منافاتی نیز با رویکرد و نتیجه این نوشتار ندارند یا دست کم آنکه در مقام تباین قرار ندارند . بنابر این مشروط به آنکه ایدئولوژی آنها بر پایه های استوار و متقن و دقیقی شکل یافته باشد، بسیار قابل احترامند.
اما گروه دوم از دینداران که قاطبه ی علمای اخلاق و اصطلاحاً عارفان را شامل می شود ، کنشی بسیار قابل تأمل را از خویش هویدا ساخته اند که به نظر نگارنده به صورت ناخواسته اندک فهم دینی را نیز از این مردم ستانده اند. خواهش حقیر آن است که در قضاوت عجله نشود ، هدف اساساًٌ نقد عقاید این عده از علما نیست که بطور مثال آیا وحدت وجود اعتقاد شرک آمیزی است یا خیر؟ که بگویم مثلاًدر دار هستی دو نوع موجود نیست که یکی خالق باشد و دیگری مخلوق! بلکه فقط یک موجود است که در یک نگاه به آن خالق و در نگاه دیگر به آن مخلوق میگوییم به عبارت دیگر " عالم را فقط یک وجود، پر کرده است "که همان وجود خداست و ممکنات یا مخلوقات، نمودهایی از این وجود، یا تجلیات وجود، یا مظاهر وجود می باشند. و اصلا همین مجموعه عالم هستی خداستیا ما جزئی از وجود خدا هستیم و شیطان نیز ایضاً و هریک مظهر اسمی از او هستیم یا قصه شکل دیگری دارد و یا آنکه جنابابن عربی سر سلسله و مراد عارفان این مرز و بوم در مکاشفات و تحقیقاتش در تشخیص اولیاء الهی و اقطاب معرفت و مقربین درگاه حق به این نتیجهمیرسد که ابوبکر اولین رجل الهی بعد از پیامبر و صاحب مقام ِسّر و قربت و مقام صدیقیت و قطبیت می باشد و در این باره می گوید:«قطب که او را "غوث" گویند، محل نظر حق تعالی است و در هر زمان یک شخص است! و او از مقربین است و سرور جماعت زمان خود می باشد. از آنها کسی است که هم خلافت ظاهری دارد و هم خلافت باطنی مانند ابوبکر، عمر،عثمان(!!)،علی،حسن،معاویة بن یزید و عمربن عبد العزیز و متوکل عباسی! و بعضی تنها حائز مقام خلافت باطنی هستند مانند : احمد بن هارون رشید سبتی و ابو یزید بسطامی و اکثر قطبها این چنین هستند»(فتوحات،ج۲،ص۶).یا در جای دیگری در فتوحات مکیه جلد ۱ صفحه ۲۰۰می گوید:«یکی از اقطاب رکبان عمر بن الخطاب و دیگری احمد بن حنبل است و بدین جهت پیامبر(ص) راجع به نیروی خدادادی عمر فرمود:ای عمر ملاقات نکرد شیطان تورا در راهی مگر آنکه راه خود را تغییر داده و طریق دیگری را پیش گرفت،سپس میگوید:این سخن پیامبر گواه بر عصمت عمر است زیرا پیامبر معصوم شهادت(بر عصمت او)داده و ما میدانیم که شیطان به جز راه باطل پیش نگرفته به تصدیق پیامبر او(عمر)کسی است که در راه خدا سرزنش ملامتگران جلوگیرش نخواهد بود و حق پایدار است».یا اگر موجب تکدر آقایان نشود شاید او اشتباه می کند...
انتقاد متوجه تبلیغ نوعی از دین داری است که به مرور سیره ای نوین را ایجاد نموده و مردم را بجای پرداختن به معارف حقّه ی دین به سمت انواع سلوک عملی سوق داده است که آثار آن را می توان در اُوِردوز کردن بسیاری از دین داران در صحنه های متفاوت مشاهده نمود. دینی که نسخه ی شفابخش آن پرداختن به جزئیات قوای نفس بوده و تمام همّ و غمش انجام اشکال مختلفی از اعمال عبادی است و اسلام مفاتیح الجنانی را نهادینه می کند.
چاپ و انتشار انواع کُتُب با محوریت سلوک فلان عارف،بهمان شیخ و....یا کتب ادعیه،کرامت ، آداب دعا و .... بصورت جدی ذهن ها را آنچنان درگیر چنین مسائلی نموده است که گاهی با افزودن چاشنی خرافات و نشر دعاهای کوتاه و در عین حال پرثواب راه وصول به بهشت را تسهیل می کند!.پدیده جدیدتر نیز تشکیل گروه های مجازی عموماًبا مدیریت خواهران بوده که طبق برنامه هفتگی اعضای گروه را به انواع اذکار خودساخته یا دگرساخته تشویق می نمایند...بگذریم.
مخاطبان محترم می توانند آثار این نوع از تفکر را در حریم و حرم اهل بیت نیز جستجو کنند بطور مثال تا دلتان بخواهد هزینه هایی صرف چاپ کتب ادعیه و زیارتنامه ،مهر و تسبیح می شود لکن دریغ از وجود کتب روایی و معرفتی در حرم ها، بنده با مخالفین تحدی می کنم که آیا حتی به تعداد خمس از کتب زیارات مثلاً در حرم امام رضا(ع) کتاب عیون اخبار الرضا یافت می شود؟! یا در جمکران کنار جامُهری کتاب غیبت نعمانی و... وجود دارد که مراجعه کننده بتواند از روایات اهل بیت آگاهی یابد؟!
مسئله بسیار حائز اهمیت می باشد.حرف آن نیست که عبادت راه گشا نیست ، خیر ، نکته مهم آن است که پیش شرط عبادت یا اخلاقیات ، معرفت می باشد. اگر معرفت دچار نقصان باشد(محبت حقیقی و مستحکم حاصل نمی شود) هر چه که هم اهل عبادت باشیم به ضرس قاطع می توان گفت بلافایده است،بلافایده!
حضرت رسول(ص) خطاب به ابوذر غفاری فرمود: «ای اباذر، بدان که نخستین گام در عبادت خدا، معرفت به اوست که او اول است قبل از هر چیزی و هیچ موجودی قبل از او نیست و فرد است که دومین ندارد و باقی است و پایانی ندارد.آفریننده آسمانها و زمین و هرچه در میان و بین آنهاست او لطیف و خبیر است و بر هر چیزی تواناست».(مکارم الاخلاق، ص ۴۵۹)
همینطور ابنعساکر، دانشمند معروف اهل سنت، این حدیث را از قول پیامبر(ص) نقل میکند: «اگر بندهای، خدا را هزاران سال بین صفا و مروه، عبادت کند، ولی از نعمت عشق و محبت ما محروم باشد، جایش در آتش است سپس این آیه را تلاوت کرد: «من از شما هیچ اجر و مزد رسالت را نمیخواهممگر دوست داشتن اهل بیت»».(مختصر تاریخ دمشق، ج ۱۷، ص ۳۱۷ و بحارالانوار، ج ۲۳، ص ۲۳)
هیچ می دانیم که بسیاری از متعبدانِ فاقد معرفت در ساده ترین مسائل ، مسیر دینداریشان به سمت انحراف گرایش یافته است؟ می دانیم بسیاری از پیروان مدعیان دروغین ظهور انسان های اهل نماز شب و روزه مستحبی و چه و چه بوده اند و حتی یک قدم از ما جلوتر کوچه به کوچه دنبال امام زمانشان گشته اند که در نهایت به جهت فقر در معارف ، اسیر عده ای دغل باز شده اند؟
نتیجه این نوع از دین داری است که مشاهده می شود هر چند سال یکبار فرقه ای از فرق انحرافی در ایران گسترش یافته و دغدغه ی دین داران می شود ، نمونه آخرش گسترش عجیب و غریب پیروان فردی بنام احمدالحسن (مدعی یمانی بودن) می باشد.
جالب آن است که عکس قصه در طول تاریخ جاری بوده است بطور مثال می توان به افرادی اشاره کرد که قطعاً مفاتیح الجنان در اختیار نداشته اند یا اگر داشته اند گزارشی در دست نیست که چندان اهل انجام چنین اعمال عبادی بوده باشند ، زُهیر یکی از آنهاست ، او عثمانی مذهب بوده و در نهایت شهید عاشورا می شود . یک قدم جلوتر جناب وهب نصرانی می باشد که اساساً با چنین اعمالی آشنا نبوده است و اکنون همه عالمان علم اخلاق حسرت جایگاه او را می خورند!
براستی چنین افرادی با تمسک به چه وسیله ای و با چه روش دین داری به چنین موفقیتی نائل شده اند؟!
اگر بخواهیم بدین سوال بصورت بسیار مختصر پاسخ دهیم می گوییم: " معرفت " که نتیجه اش محبت حقیقی شده است. آن محبتی که مُحَب را غرق در شخصیت محبوب نموده و چنان مجذوب او می نماید که اساساً غیرش را نبیند که حال به فکر اصلاح قوای نفس باشد. کسی که غرق در شخصیت حسین(ع") شود ، می شود فردی چون عابس ابن ابی شبیب شاکری ، مجنون اهل بیت و دین داری را با تمام گوشت و پوستش لمس می کند نه بصورت عاریه ای و موقتی که باز مجبور شود برای تسکین خویش سراغ کُتُب بزرگواران را بگیرد.
کسی که در دریای احادیث و معارف اهل بیت غرق شود را چه نیازی است به پردختن به جزئیات و ایجاد دغدغه های بلافایده؟!
بجز تفکر مدح تو نیست در اوهام
بجز حکایت جود تو نیست در افواه
در تاریخ معاصر نیز می توان به عاشقانی رهیافت که دقیقاً از طریق محبت راه را یافته اند ، شهید مجید قربانخانی ها ،مشتی هستند نمونه از خروار.
کسی نگوید آنها معارف را از بَر نبوده اند ، خیر ، آن عزیزان ولو یک نکته از معارف را گرفته و در وجود خویش پیاده نموده اند همان قطره از معرفت (نه لزوماً عبادت خاص) کافی بود برای عروجشان. بدیهی است هر چه دامنه ی این معرفت فراتر رود عاشقی عیان تر خواهد شد اما نکته قابل توجه آنکه عکس قضیه نیز صادق است بدین معنا که سلوک اخلاق مدارانه ی شما که فلان ذکر را اگر بگویی چه می شود ، راه گشای آنان نبوده است(فتدبر)
عزیزان؛ ما مخالف انجام اعمال مستحبی نیستیم ، حرف این است که در بحث تقدم و تأخر ، کدام یک اولی تر اند؟ معرفت یا عبادت؟! اگر معرفت ، پس چرا انبوه وقت مردم را برای آموزش شیوه های انجام اعمال مستحبی ستانده اید؟! چرا نمی گذارید احادیث بصورت مستقیم در اختیار مردم قرار گیرد؟! مگر فهم مردم دوره کنونی پایین تر از مردمان هم عصر اهل بیت می باشد؟ نکند هراسی از دریافت این معارف وجود دارد که بعضاً بساط برخی ها را جمع کند؟
آری؛ اگر مردم اهل بیت را می شناختند قطعاً به معارف تقلبی برخی از هم مسلکان شما پشت پا می زدند که بر سر یک آزمایش آخرالزمانی چون بیماری کرونا ، چنین درجا زدید و از پاسخگویی به اذهان مردم بازمانده وعملاً خود را به محاق ابدی برده اید.
و باز اگر معرفت مقدم است چرا ما باید وقتمان را صرف آموختن کُتب اخلاقی شما نماییم که گاهاً خود غیراخلاقی است و با هیچ عقل سلیم و دریافت های دانشمندان قابل جمع نیست؟!
اگرمعرفت مقدم است چرا مردم را بجای تشویق به کسب دانش و سخنان اهل بیت به سمت خریداری کتب غیر مقدم همچون نحوه کسب طهارت ، کنترل نفس ، کرامات عارف بالله، غیب شدن و مجدد پیدا شدن آن یکی عارف ، توصیه فلان آیت ا...برای فرزند آوری برای کنترل خشم برای تمرکز در نماز برای هرچه که بخواهی،آداب صلوات ، تأثیر ختم یس ختم انعام ختم آیه الکرسی ختم، دعاهای کوتاه و.... سوقمی دهید؟
هراس وجود دارد سؤال های اساسی تر ذهن مخاطب را دچار تشویش نماید.... باز هم بگذریم.
عزیزان به اعتقاد نگارنده بهترین و تنها ترین و سهل الوصول ترین طریق عبادی که رهاورد دوراندیشانه ای ، بر محور سعادت ابدی انسان داشته باشد جز کسب معرفت و اقدام به تفکر نیست.
هشیار باشید که این آقایان احادیث را بصورت ویترینی آموزش می دهند والاّ نبایست اکنون در شبهای قدر ارزش فریضه ی قرآن به سر افضل از مطالعه باشد که محدّث بزرگوار، ابن بابویه رحمهالله در مجلس 93 از كتاب الأمالى، مىگوید: هر كس این دو شب را با گفتگوى علمى احیا بدارد، بهتر است.
به تفکر شوند برخوردار
ز آیت فانظروا الی الآثار
و نگین احادیث از پیامبر(ص):اى ابوذر! یك ساعت نشستن براى گفتگوى علمى براى تو، از عبادت یك سال كه روزش را روزه بدارى و شبش را به نماز بِایستى، بهتر است.( جامع الأخبار: 109 / 195)!
آقایان شیخ، مولوی،پدرخانقاه، استاد اخلاق،معظم له، آیت ا... براستی به این حدیث معتقدید؟!
حیف که بسط کلام به جهت کم حوصله شدن مخاطبان جایز نیست لکن در پایان ، نگارنده به عنوان برادر کوچک تر و فردی که روشهای مختلف دین داری را آزموده است پیشنها می دهد : غرق در معارف و فضایل اهل بیت شویم که آنگاه عشق و فهم حقیقی را لمس خواهیم نمود.
والسَّلامُ عَلی عِباداللّه الصّالِحین
رضوان مهدوی
04/01/1400